بسازم شعری و شاعر نه من باز
کنم شعر را به نامش حرف آغاز
این اولین باره میخوام برات بنویسم. یادمه بهم گفتی اولین باری که دلم برات لرزید کی بود.
اولین بار که دلم رفت شبی بود که میخواستی برای آخرین بار قبل رفتنم همدیگه رو ببینیم و بچه‌ها برنامه گذاشتن یهویی، بهت گفتم میشه امشب با بچه‌ها بریم، وقتی اومدیم دنبالت و بغل خیابون سوارت کردیم، وقتی عقب ماشین نشستی و اون شیشه بادی اسپلش رو گم کرده بودی، وقتی بهت دادمش و تو کل اون لحظه های اون شب، وقتی نگاهت میکردم فهمیدم دیگه مثل قبل برام نیستی. تا اون موقع فکر میکردم دوستت دارم و میخوامت، ولی اون شب فهمیدم تمام وجودم درگیر نگاه تو شده. اون شب تو رو یه جور دیگه دوست داشتم. تو دلم مهرت عجیب نشست و با اینکه تا اون موقع هم میدونستم میخوامت ولی نمیخواستم تو رو اذیت کنم. ترسیده بودم برنجونمت. میگفتم عین پر قو میمونه، مثل همون پرها که وقتی پیداش میکنی آروم میذاریش لای کتاب نکنه یه گرد کوچیک روش بشینه. دلم اسیرت شد. اون شب زمان خدافظی من با خودم درگیر بودم. میگفتم چته؟؟؟؟؟؟ نکن این کار رو، شاید هر کس دیگه باشه مهم نباشه ولی این دختر هر کسی نیست، خرابش نکن، میدونستم خود خدا حواسش بهت هست. میگفتم آقا بالاسرش خداست حواست باشه با کی شوخی میکنی، طرف این دختر نرو !!!! نذار آه و نفرین تمام فرشته‌های عالم دنبالت باشه و تا ابد نفرینت کنن چطور دل یه فرشته از بین خودشون رو شکستی. اون شب من صداها رو میشنیدم ولی حواسم جای دیگه بود.
وقتی خدافظی کردیم و رفتیم یه زنگ تو گوشم بود، کل دنیا یه طرف، فکر نبودن تو یه طرف
دیگه تا چند روز من دیدم بدون تو نمیتونم. اون موقع بود فهمیدم دلم برات رفته. گفتم نگهش میدارم قول میدم اذیتش نکنم، دلش رو نمیشکنم. قول . قول . قول
الان خاطر تو مال منه و من اون رو توی گنجینه قلبم نگه میدارم، هر روز هزار بار بیرونش میارم و یه دل سیر نگاهش میکنم. اون لحظه‌هایی هم که خاطرت تو گنجینه دلمه، مدام بهش فکر میکنم و میبینم یه دیووونم. من تو رو دیدم و عاشقت شدم
دوستت دارم زندگی من
دوستت دارم خاتون من
دل میرود ز دستم
صاحبدلان خدا را
دردا که راز پنهان
خواهد شد آشکارا
کشتی شکستگانیم
ای باد شرطه برخیز
باشد که بازبینم
دیدار آشنا را
میلادت مبارک شیرین ترین تعبیر رویاهای من
اون ,تو ,رو ,یه ,دلم ,قول ,اون شب ,اون موقع ,تو رو ,که دلم ,قول قول
درباره این سایت